چند وقت است به دلایل متعدد، بهصورت میدانی و شخصا با اساتید دانشگاه ارتباط گرفته ام. شنیدههایم بیش از حد بود، ولی این شنیدهها و صحبت برخی صاحبنظران من را اقناع نمیکرد. نمیتوانستم درک کنم چرا استادی که قابلیت تولید علم و کسب ثروت هنگفت از علمش را دارد، به این سمت نمیرود؟ چرا حتی اگر نگاهش مادی و غیرتوحیدی هم باشد، همان استاد مادی و شاید دوستدار پول، دنبال تولید علم و تجاریسازی دانش خود نمیرود و رخوت و روزمرگی را به کسب افتخارات متعدد و فتح قلههای دانش برتری میدهد؛ این جملات عجیب است و متاسفانه واقعی! لذا به دنبال پاسخ پرسشهای زیادی بودم که جوابهای ارزندهای را یافتم...
در بین اساتید متعددی که با تک تک آن ها جلسات چندساعته داشته ام، برخی قابلیت دانشمند بودن و یا فناور بودن ندارند، یعنی سوادشان کافی نیست؛ لذا این ها مشمول این مطلب نیستند. جمع معدودی هم با سختی و طی زمان زیاد، بالاخره راه ایجاد چرخه علم تا ثروت را پیدا کردهاند؛ با اینها هم کاری ندارم که کارشان بسی ارزشمند است و قابل تقدیر. اما خیلیهاشان که دنیای انرژیاند، دنیای ایدههای ناباند، شناخت زیادی از نیازهای فناورانه و بازارمحور در کشور دارند، و توانایی زیادی در تولید علم و فناوری دارند، تنها چند عامل بد، همچون دیواری شده و جلوی نوآوری و خلاقیتشان را گرفته است. موانعی کوچک و ناشی از غفلت سالهای متعدد مسوولان، همچون سنگی شده و راه چشمههایی جوشان را بسته و ملتی تشنه را از آبی گوارا محروم کرده است. برداشتن این سنگ کاری است آسان و تنها «همت مدیریتی» میطلبد. باور کنید آنقدر آسان است که ممکن است برخی این ادعا را ساده انگارانه بدانند.
در این روش نیاز نیست شما پول زیادی داشته باشید یا آزمایشگاهها و کارگاههایی پیچیده و گران بسازید. با همین ابزار و داشتههای دانشگاههای ما، میتوان دنیا را تسخیر کرد؛ به شرط (1) مدیریت درست منابع انسانی (2) مدیریت و اصلاح فرآیندها و (3) مدیریت درست منابع مالی و تجهیزات. این مدیریت سه بعدی، اگر در چند دانشگاه به جریان بیفتد، گلستانی میسازد و چنان عطرافشانی خواهد کرد که فضای علمی کشور را معطر نماید. و اما چه باید کرد:
اصل اول) اساتید نیازمند انگیزه بخشی هستند، باید مدیران مستقیم خود را مردانی استوار، مصمم، باکفایت، فارغ از نگاههای مادی و گروهی و دنیاطلبانه و کاملا حامی حرکتهای علمی بیابند. لذا اول تکلیف مدیران، اثبات این چند ویژگی به جامعه دانشمندان تحت امر خود است. تاثیر چنین موضوعی، بیش از تمام حمایتهای مالی و بخشنامهای است و چنان تکاپویی در افراد ایجاد میکند، که دربرابر موانع دیگر با قوت بالا استقامت خواهند کرد. این همان مدیریت درست منابع انسانی است و درصورت ایجاد اعتماد دوسویه، قوهای درونی دربرابر سایر کمبودها ایجاد میشود که فقدان منابع مالی و امکانی را هیچ میانگارد و همچون آبی خروشان، از لابلای سنگها راه خود را بازمییابد.
اصل دوم) باید فرآیندها بازنگری و اصلاح شوند تا اولا سرعت عمل کافی در رتق و فتق امور مشهود باشد و همه از آن اعلام رضایت کنند و ثانیا نیروی افراد در اثر گذشت زمان و در پیچ و خم فرآیندهای غلط مستهلک نشود و انگیزهها سست نگردد.
اصل سوم) تخصیص عادلانه منابع مالی، ارزیابی درست نیازها و انتخاب کارشناسانه اولویتها، استفاده حداکثری از امکانات موجود و پرهیز از حبس تجهیزات، ایجاد سامانه انطباق سریع نیازهای تجهیزاتی با منابع موجود.
جامعه دانشگاهی ما عمدتا از فقدان برخی و گاه هر سه مورد فوق رنج میبرد. تجربه محدودم نشان میدهد که با پیگیری عالمانه و اصرار انقلابی بر تحقق اقتصاد دانش بنیان، میتوان در شرایط تحریم و رکود و حتی فقر و نبود امکانات و منابع مالی کافی، ثروتی انبوه برای کشور خلق کرد و گامی بزرگ در مسیر اقتصاد مقامتی و اثبات کارآمدی نظام جمهوری اسلامی برداشت.
- ۹۴/۰۸/۱۵