سیاستورزی، همان سیاست اسلام است؛ همانی است که امام راحل ما فرمودند: «والله اسلام تمامش سیاست است»؛ و همان است که مصداق بارزش سیاست علی (علیه السلام) و اولاد اوست. چیزی که در تاریخ، «سیاست علوی» نام گرفته، سیاست منظور امام امت است که مردم و شاید قاطبه سیاستمداران ما آن را بهدرستی نشناختهاند. صبر علی، مکر علی، سکوت و سخن علی، خنده و اخم علی، مسامحه و سختگیری علی، عقاب و پاداش او، مهربانی و عصبانیتش، همه اجزای تفکیکناپذیر سیاست علوی هستند.
سیاستبازی هم چیزی است که مردم ما آن را بد میدانند و چون حد و مرزش خیلی روشن نیست، علیرغم بد بودن، طرفداران زیادی هم دارد. یعنی بیشترین طرفدار را در جوامع بشری همین نوع سیاست دارد که مصداق و بیان تاریخی آن «سیاست اموی» یا «سیاست معاویه» است. همه آن خندهها و اخمها و غضبها و مهرها و سکوتها و حرفها در اینجا هم هست، اما شیطان رجیم در ورای همه این نیت ها و رفتارها خانه کرده و ترکیب دیگری از این عناصر به وجود میآورد. درست مانند خروارها سنگ و خاک، که یکی با آن بنای کفر و الحاد میسازد و دیگری کعبهای که معبد عارفان و موحدان باشد.
اما آنچه که بر آن عنوان «سیاست گریزی» را اطلاق میکنم، چیزی متفاوت است و بر دو شاخه است:
اول) «گوشه گیری و عزلت و ادای عقلا را درآوردن» با ادعای آنکه فقط این شیوه برحق است و دیگران پی دنیای خویشاند. درست مانند ابوموسی اشعری که با گذشت تاریخ، مصداق حماقت شد و مشی همان احمق تاریخ، اکنون طرفدارانی متعدد دارد و در زمان خودش نیز مصداق عقلورزی و میانهروی لقب گرفته بود. این تفکر سعی میکند با طرد حامیان باطل و تندروخواندن حامیان حق، پوششی عاقلمآب برای خود درست کند و میانهروی و عقلورزی را در رفتار و منش خود جلوهگر نماید. در این نظام فکری، اگر بگویی علی (علیه السلام) هنگامی که میدانست کسی به بیتالمال دستدرازی کرده، سرخ میشد و رگهای گردش متورم میگشت، یا باید تاریخ را غلط بدانی و یا امام موحدان را تندرو بخوانی.
دوم) «پرهیز از غلتیدن به سمت و سویی مشخص و هربار با یکی بودن و هوای همه را داشتن و دل همه را بهدست آوردن». این سیاست نیز مصادیقی در تاریخ بهخود دیده و گروهی آن را دورو و منافق میخوانند و از منظری دیگر میتوان این را شیوهای نو در سیاستبازی دانست. البته این روش، خود نوعی سیاستبازی است که در مرامنامه نانوشته آن، باید طرفدار بخش الف (حق) و ب (باطل) نباشی و حق جدیدی بنام «ج» را علم کنی. «تذبذب» نامی است که قرآن کریم بر این نوع سیاست مینهد و مردم ما گاه به آن «حزب باد» و کلماتی نظیر آن اطلاق میکنند. اهالی این نوع سیاست بهسان شترمرغ، در موقع ضرورت ادعای مرغی میکنند و یا ممکن است داعیه شتربودن داشته باشند؛ تا ضرورت چه ایجاب کند... «مذبذبین بین ذلک لا إلی هؤلاء و لا إلی هؤلاء»
اما سرانجام باید چه کرد؟
باید سیاست دانست و تحلیل کرد و بازی نخورد. سیاستورزی از نوع سیاست علوی و پایبندی مطلق به شریعت، سیاستمدارانهترین راه است و این همانی است که در آن مکر جای دارد و حیلهگری بیمعناست و در آن، باید هم مومن باشی و هم بسیار زیرک و هوشیار. همان است که امام علی (علیه السلام) میفرمایند «از مکر مومن بترس ....» و آنجایی از سیاست بازی اموی جدا میشود که در نهجالبلاغه، حضرت میفرمایند «اگر میخواستم حیلهگری کنم، سیاستمدارترین عرب بود».
در این سیاست، «حفظ حدود شریعت» و «راستگویی» و «وفای به عهد» و «تعهد به اخلاق» و «صیانت از آبرو و اعتبار دیگران» بر همه چیز شرافت دارد. درست همانهایی که در سیاست سیاستبازان بیمعناست و برای حفظ خودشان،تمام اینها را زیر پا میگذارند.
اینکه بارها رهبر حکیم انقلاب به اهالی سیاست تاکید کرده اند که خطوط و مرزهای فکری و عملی خود را به دقت تبیین کنند و سلوک خود را نسبت به دوست و دشمن انقلاب واضح و علنی بیان نمایند، همان روشی است که ما را از ورود به عرصه سیاستبازی و سیاستگریزی باز میدارد و براساس همین قاعده است که ایشان سیره سیاسی خود را این طور روشن میکنند: «من دیپلمات نیستم، من انقلابیام؛ صریح و صادقانه سخن میگویم».
ما بر کدامین سیاستایم؟
- ۹۴/۱۱/۲۳